برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
باد شدی رفتی توو موهام
گفتی شعر میشی میری توو کله ام
شعر شدی رفتی توو کله ام
گفتی بنز میشی میری زیر پام
بنز شدی رفتی زیر پام
یه بار خودت باش،هیچی نشو برام
هیچی نمیخوام
خودت باش برام
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
چنان که از یاد تو غافل نمیشوم اگر از یاد خدا نیز
آنوقت شاید تو را داشتم
در ذهنم میچرخد
حرفهایی که گفتی و درد دارند.حرفهایی که نگفتی و درد می آورند
و حرفهایی که گفتی و به وقوع نپیوستنشان درد دارند
شیرینی آرزوهایی که محقق نشدنشان......
خیال میکردم درمان باشی و درد شدی
اما چه جای گله؟که از این درد شیرین تر نمیابم
که معنی بخش تر از این درد نداشته ام
من به اشتباه دنبال درمان میگشتم
که درد تو درمان من است.
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
تن پوشِ نمناکِ خیابان را
از یاد خواهم برد؟
تو دستهای بی مهابا را
یک دخترِ در مترو تنها را
از یاد خواهی برد؟
دیگر کُشیِ انتحاری را
تفسیرِلغتهایِ:باری را
از یاد خواهم برد؟
تصویر شب با قرص یه ماهُ
تقدیره این موهای کوتاهُ
از یاد خواهی برد؟
دلشوره هایِ حینِ دیدارُ
اون جاده هایِ غیر هموارُ
از یاد خواهی برد؟
کاش...
برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
من نه سر پیازم نه ته اش
کاش...
برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
سکوتت را نادیده میگیرم
باور نمیکنم پشت این سکوت،لبخندی به لبت نیامده باشد یا لذت جرقه واری در دلت
به زبان اگر تشکر نکرده ای،بعید میدانم دلت به قدر خودت بی ادب باشد.
دلت حتما از جان سپاس گفته است
بگذار باور نکنم.لا اقل اینبار باور نکنم که سکوتت علامت رفتن است،که از
یک سوراخ دوبار گزیده نشده باشم که این نشان بی ایمانی است و من به تو ایمان آورده ام.
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
و دردی از درک این حس:هیچ گناهی از جانب او ،تا ابد نزد من نابخشودنی نمی ماند.
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
دست لغزاندند روی شانه هایم،چشم پوشیدم از خطایشان
متوقف نشدند و پیشروی را ادامه دادند
دیگر جای گذشت باقی نگذاشتند
دستهایشان را از بازو قطع کرده ام
خیال تو راحت،پایشان را از گلیمت چیدم
حالا تو را به یاد نمی اوردند،دستهای بریده یشان به هیچ چیز نمیرسد
ودستهای سفیدشان در خیل سیاهی به چشم می آورند شکستگی خاطرم را
کاش...
برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22
چون ماه های سال وبلاگم
بهمن سکوت مطلق است
خالی است
به همان هیچ میماند
تا به دی
کاش...برچسب : نویسنده : 111767 بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 13:22